۵ مطلب با موضوع «دست نوشته ها» ثبت شده است

جهان امید های واهی

در جهانی که پر از امید های واهی است، ناامیدی کیمیاست. انسان در بحر به فکر خوشی و خشکی است، انسان در اعماق دریاست که چشم هایش به حقیقتی بزرگ باز میشود. حقیقتی انکار نشدنی که برای فهمیدنش حتما باید آنجا میبودند. ناامیدی یک پرتگاه است.

ناامیدی یک پرتگاه است اما ما را به سوی حقیقت پرتاب میکند و آنجا جاییست که امنیتی غیر قابل توصیف دارد. هر که در بی ایمانی سر کند بلاخره ایمانی راسخ را چنگ میزند و این ریسمان او را متحد و یکپارچه میکند. اصل ما انسانها و رویای ما انسانها در جایی شکل میگیرد که از هر لحاظ در بی ثباتی و بی معنایی قرار داریم.

این بی ثباتی و بی معنایی ما را در یافتن حقیقت خویشتن یاری خواهد داد. اگر بگویم همه یکی است و یکی همه است حتما خواهید گفت که جمله ای بی معنا را بر زبان آورده ام، چون چیزی که حقیقت نداشته باشد لایق استحقاق نیست.

اما زمانی که معنایی عمیق را میابیم، حس وحدت با آدمیان ما را با آنها یکی خواهد کرد. این یکی شدن ما را در ثباتی ابدی حفظ خواهد کرد.

صدای گلوله های ترس و بی ایمانی را میشنوم که مردمم را به سمت امید های واهی میکشاند و این که این امید زیبا آن ها را مسحور میکند مرا آزار میدهد. اینجا شهر امید های واهی است.

تمام

نویسنده: علیرضا ذکاوتمند

 

گروه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

اگر بهشتی وجود داشته باشد

✅ اگر بهشتی هم وجود داشته باشد، من آنجا نخواهم بود:

من نمیتوانم بگویم که نیمی از من خوب است و نیمی بد چرا که من انسان خوبی نیستم. ای خودِ برترِ من ،اگر وجود داری این نامه را بخوان. من در اعماق جهنم خواهم سوخت و این طالع من است. بدی اکثریت من است و خوبی فقط نقابی است که وجدان به روی صورتم گذاشته است.
خودِ برترِ من، من و تو در اعماق جهنم خواهیم بود، ولی فرقی که با دیگران داریم این است که پذیرفته ایم خوب نیستیم و پذیرفته ایم که بدیم.
🌝به همین خاطر حالمان خوب است، به همین خاطر است که راضی و قانع هستیم. ما پذیرفته ایم که جهنمی هستیم و برای همین در شعله های آتش هم می خندیم. اصلا شاید بهشتی وجود نداشته باشد و ما فقط جهنم داشته باشیم.
🔥 جهنمی که به دو قسمت تقسیم شده است: جهنم خوب و جهنم بد. تفاوت این دو را جهنمیان بنا میکنند. آنان که میپذیرند که جهنمی اند و بد هستند به جهنم خوب میروند و خوشحال وراضی اند. و اما آنان که همه را مقصر میدانند جز خود و فکر میکنند خوب و برتر هستند به جهنم بد رانده میشوند و تا ابد در آتش میسوزند.
🌈 انگار فاصله رضایت و سوختن همین پذیرش است و هرچه به درون بدبختی نفوذ کنیم، خوشبختی فزون تری میابیم.
👺من یک جهنمی ام
 تمام

✏️ نوشته: علیرضا ذکاوتمند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

ایمان

در این موضوع که قطعیتی در جهان وجود ندارد شکی نیست....

ولی گاهی میتوان درد ناشی از  آن را با قطعه شعری تسکین داد و آرام شد.

این یکی از شعر هاییست که پر از رنج است ولی یک امید واقعی در آن موج میزند و آن ایمان است.

 

ایمان

 

گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود

گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی دگر تهیه به دستور می شود

گه جور می شود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور می شود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود

گاهی برای خنده دلم تنگ می شود گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

گاهی تمام آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانی مان گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم کجایی چه می کنی بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

” شاعر : قیصر امین پور

 

www.vidaedu.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

نگرش

اگر
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z          
برابر باشد با
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
آیا برای خوشبختی و موفقیت تنها تلاش سخت کافیست؟
تلاش سخت (
Hard work)
H+A+R+D+W+O+R+K
8+1+18+4+23+15+18+11= 98 %
آیا دانش صد در صد ما را به موفقیت می رساند؟
دانش (
Knowledge)
K+N+O+W+L+E+D+G+E
11+14+15+23+12+5+4+7+5= 96 %
عشق چگونه ؟
عشق (
Love)
L+O+V+E
12+15+22+5= 54 %
خیلی از ما فکر می کردیم که اینها مهمترین باشند، مگه نه ؟!
پس چه چیز 100 % را می سازد ؟؟؟
پول ؟
پول (
Money)
M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72 %
نه
اینها کافی نیستند، پس برای رسیدن به اوج چه باید کرد؟!
.
.
.
نگرش (
Attitude)
A+T+T+I+T+U+D+E
1+20+20+9+20+21+4+5= 100 %

آری !
اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم
زندگی 100% خواهد شد
نگرش، همه چیز را عوض می کند
نگاهت را تغییر بده و چشمهایت را دوباره بشوی
همه چیز عوض می شود.

 

موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

کمی درباره من

کمی درباره من

شاید همین چند سال پیش بود که به خاطر این که نمیتوانستم در یک کار به طور ثابت بمانم کمی دچار افسردگی شده بودم. خوب شاید فکر کنید همه چیز به درآمد مربوط میشود، من منکر درآمد نیستم ولی اینکه کارها بعد از مدتی اصطلاحا دلم را میزدند خیلی حالم را بد کرده بود. انواع کار ها را امتحان کرده بودم و خیلی سرخورده بودم. کارهای یدی، کارهای دفتری، فروشندگی و ... . خوب از دیده برون نباشد که انسان بسیار پر انرژی و پر جنب و جوشی بودم و هستم. اما این انرژی ارضا نمیشد و همین قضیه هم مرا از ادامه آن کار باز میداشت.

در آن مواقع به کارهای بزرگی فکر میکردم ولی بزرگترین آنها این بود که فیلم ساز و نویسنده بشوم. میدانم که شاید با آرزوهای دیگران فرق داشته باشد ولی آرزوی بچگی من نویسندگی و بازیگری بود. حتی گاهی طبع شعر مرا در آغوش میکشید و چند بیتی از دهانم جاری میشد. گذشت تا این که تصمیم گرفتم یک مدرس شوم. خوب همانطور که گفتم کارهای زیادی را امتحان کرده بودم و یکی از مهم ترین آنها فن بیان بود. حرف زدن کلا برایم یک عشق بازی بود. خیلی از حرف زدن لذت میبردم.

خوب از خود تعریف نباشد هم در این زمینه رزومه خوبی داشتم و دوبله چند فیلم و انیمیشن و اجرای استیج برای این که تدریسم را شروع کنم کافی بود. در آن زمان حتی چند موسیقی هم کار کردم که یکی از آنها با موفقیت به پایان رسید البته که آنچنان چنگی به دل خودم نمیزد. خلاصه تدرس را شروع کردم و بعد از مدتی متوجه موضوع مهمی شدم.

اساسا من انسان عمیق و لایه ای هستم. یعنی زیاد به سطح و ظاهر اهمیت نمیدهم و عمق برایم مهم است. این شد که خواستم بدانم ریشه فن بیان خوب و رفتار مناسب در چیست. در ابتدا با چند کتاب کوچک شروع کردم ولی سطح تحقیقاتم عمق گرفت و از مبحث اصلی بسیار دور شد. البته فکر کنم دور شدنم به شکلی نقطه عطف من بود.

احساس ارزشمندی و عزت نفس خیلی برایم موضوعات مهمی شده بودند. تصمیم گرفتم که تدریسم در آن زمینه را متوقف کنم. احساس مسئولیت میکردم و عقیده داشتم اگر ریشه هرچیزی درست شود شاخ و برگ آن زیبا میشود. از آن زمان شروع به مطالعه و تحقیق کردم و از هیچ راهی در این کار دریغ نکردم. کتابهای غیر فارسی و سخت نمیتوانست مرا منصرف کند. برای اولین بار حس میکردم از کاری که میکنم راضی هستم و دیگر دلم را نمیزند.

این احساس زیبا همچنان ادامه داشت تا وقتی که اولین شاگردهایم به من گفتند که از آموزه هایم نتیجه های شگفت انگیزی گرفتند. البته کلمه شگفت انگیز کمی اغراق آمیز است ولی چیزی بود که خودشان میگفتند. آنها فقط با درست کردن این موضوع توانسته بودند تمام مشکلات رفتاری و گفتاری خودشان را نیز حل کنند. احساس رضایت من به قدری زیاد بود که حس میکردم برای اولین بار میتوانم اسم انسان موفق را روی خودم بگذارم.

ما هیچ راهی برای فرار از واقعیت نداریم به غیر از اینکه بخواهیم روی صورتمان ماسک بزنیم و همه چیز را کورکورانه ببینیم. چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید دقیقا برای همین جا گفته شده است. عقیده من این است که تمامی مشکلات انسان به خاطر نداشتن احساس ارزشمندی و عزت نفس است و در تمام آموزه هایم سعی بر این دارم تا با نیمه تاریک خودمان به صلح برسیم و عشق واقعی را تجربه کنیم. در این مقالات از هیچ جهتی کم نگذاشته ام و آن را تا حد ممکن به سمت کامل بودن سوق داده ام.

اگر چه شغل اصلی امروزی من تولید محتوا است و خوش ندارم که زیاد اسم استاد روی خودم بگذارم ولی در آموزش دادن این موضوعات میتوانم به شما کمک کنم و آماده این خدمت بزرگ هستم.

منبع:

وبسایت اصلی موسسه آموزشی ویدا www.vidaedu.ir

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند